تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:لبخند بزن برو,,, | 20:23 | نویسنده :



تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:در موقع دادن فوش دقت کنید,,!!!, | 20:19 | نویسنده : هادی عزیزی



تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:داشتن مغز,,,, | 20:18 | نویسنده : هادی عزیزی



تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:عوض ی هااا با ارزش شدن,,, | 23:19 | نویسنده : هادی عزیزی

دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است .... 

نه "سکــوت" علامت "رضــایت".... 

دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست 

ارزشـــــــــــها "عـــــــــــــــــــوض" شـده اند 

و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش.... 

 


تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:این روزهااا, | 23:18 | نویسنده : هادی عزیزی



تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, | 17:47 | نویسنده : ابجی مائده

توقعــ زیادیــ نیستــ خواستنــ امنیتـ آغوشـ  

              تــــــــــــــو

                   و....

عشقیـــ کهــ زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد

                   !!!!!http://blog.therapistunlimited.com/wp-content/uploads/2007/10/hug.jpg



تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, | 17:46 | نویسنده : ابجی مائده


 

کلمات بی صدای تو روحم را نوازش می کند

انگار در پس تنهایی

انگشتان آشنایی ساز مرا می نوازد

به وسعت لبخند آهنگین می شوم ...

نت های آرام ، کوتاه و مداوم ...

لحظه دلنشین می شود

آرام می شوم

....i1p23q91ulr0fp6jwlki.jpg



تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, | 17:45 | نویسنده : ابجی مائده

mljk86vk603hv2myr62y.jpg


 

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟

 

من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟

 

ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد

 

با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟



تاريخ : چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:دختر زشت,,,, | 15:29 | نویسنده : هادی عزیزی

دخترزشت ( داستانی بسیار جالب ) 

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت . او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ ‘

یک دفعه کلاس از خنده ترکید …

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :

اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی . ‘

او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .

او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود .

سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .

5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :

‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! ‘

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .

روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد : ‘من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم . ‘

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید . 

واقعا دل دریایی و زبان شیرین داشتن نعمت بسیار بزرگی است 



تاريخ : چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:برادران یوسف,,,, | 15:29 | نویسنده : هادی عزیزی

برادران يوسـف وقتـي مي‌خواسـتند يوسف را به چـاه بيفکنند، يوسف لبـخندي زد.


يهودا (يکي از برادران) پرسيد: چـرا خنديدي؟ اينجا که جاي خـنده نيـست! يوسـف


گفت: روزي در فکر بودم چگونه کسـي مي‌تواند به من اظهار دشـمني کند با اينکه


برادران نيرومندي دارم! اينک خداوند همين برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم که


نبايد به هيچ بنده اي تکيه کرد. 



صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 21 صفحه بعد