روی قبرم بنویسید...
موریانه ها زهر مارتان باشد
این تن که میخورید
پر از ارزو های شیرین بود...
.
.
.
چای مینوشیدم
یکباره"دلتنگ" شدم
بغض کردمو و اشک در چشمانم حلقه زد...
همه با تعجب نگاهم کردند!
لبخند تلخی زدم و گفتم
"چقدر داغ بود"...
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.